آگاهی و جهل موشی درخانه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد. داستان فقر
چند روز بعد ، ماری در تله افتاد و زن خانه را که به سراغش رفته بود گزید؛ بازماندگان از مرغ برایش سوپ درست کردند، گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند؛ گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و تمام این مدت موش در سوراخ دیوار می نگریست و می گریست.
مولانا: در جهان تنها يك فضيلت وجود دارد و آن آگاهي و تنها يك گناه وجود دارد و آن جهل است.
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی را که منتظرش بودم بگیرم.
لطفا لباسهای کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن – ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه بر خواهم داشت – راستی اون لباس راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !!!
هفته بعد مرد به خانه آمد – کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود – همسرش به او خوش آمد گفت و پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟؟؟
انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
همه پنهان شدند الا نیوتون ...
نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین.
انیشتین شمرد 97, 98, 99..100…
انیشتین فریاد زد نیوتون بیرون( سک سک)
نیوتون بیرون( سک سک)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم. او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!!
... تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست ...
. . . نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام ...
که من رو،نیوتون بر متر مربع میکنه ...
و از آنجایی که نیوتون بر متر مربع برابر "یک پاسکال" می باشد
بنابراین من "پاسکالم" پس پاسکال باید بیرون بره (پاسکال سک سک) !!!
نظرات شما عزیزان: